آی واژه | خاقانی

همچو جان بی سایه و چون سایه بی جان آمدم
همچو جان بی سایه و چون سایه بی جان آمدم
همچو جان بی سایه و چون سایه بی جان آمدم
همچو جان بی سایه و چون سایه بی جان آمدم
همچو جان بی سایه و چون سایه بی جان آمدم
همچو جان بی سایه و چون سایه بی جان آمدم
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
سایه بر در ماند چون من در شبستان آمدم
سایه بر در ماند چون من در شبستان آمدم
سایه بر در ماند چون من در شبستان آمدم
سایه بر در ماند چون من در شبستان آمدم
سایه بر در ماند چون من در شبستان آمدم
سایه بر در ماند چون من در شبستان آمدم
سایه بر در ماند چون من در شبستان آمدم
آتش رخسار او دیدم سپند او شدم
آتش رخسار او دیدم سپند او شدم
آتش رخسار او دیدم سپند او شدم
آتش رخسار او دیدم سپند او شدم
آتش رخسار او دیدم سپند او شدم
آتش رخسار او دیدم سپند او شدم
آتش رخسار او دیدم سپند او شدم
بی من از من نعره سر برزد پشیمان آمدم
بی من از من نعره سر برزد پشیمان آمدم
بی من از من نعره سر برزد پشیمان آمدم
بی من از من نعره سر برزد پشیمان آمدم
بی من از من نعره سر برزد پشیمان آمدم
بی من از من نعره سر برزد پشیمان آمدم
بی من از من نعره سر برزد پشیمان آمدم
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم
سوزن مژگانش از دیبای رخسارش مرا
سوزن مژگانش از دیبای رخسارش مرا
سوزن مژگانش از دیبای رخسارش مرا
سوزن مژگانش از دیبای رخسارش مرا
سوزن مژگانش از دیبای رخسارش مرا
سوزن مژگانش از دیبای رخسارش مرا
سوزن مژگانش از دیبای رخسارش مرا
خلعتی نو دوخت کو را دوش مهمان آمدم
خلعتی نو دوخت کو را دوش مهمان آمدم
خلعتی نو دوخت کو را دوش مهمان آمدم
خلعتی نو دوخت کو را دوش مهمان آمدم
خلعتی نو دوخت کو را دوش مهمان آمدم
خلعتی نو دوخت کو را دوش مهمان آمدم
خلعتی نو دوخت کو را دوش مهمان آمدم
دوست جام می کشید و جرعه ها بر من فشاند
دوست جام می کشید و جرعه ها بر من فشاند
دوست جام می کشید و جرعه ها بر من فشاند
دوست جام می کشید و جرعه ها بر من فشاند
دوست جام می کشید و جرعه ها بر من فشاند
دوست جام می کشید و جرعه ها بر من فشاند
دوست جام می کشید و جرعه ها بر من فشاند
خاک او بودم سزای جرعه ها زان آمدم
خاک او بودم سزای جرعه ها زان آمدم
خاک او بودم سزای جرعه ها زان آمدم
خاک او بودم سزای جرعه ها زان آمدم
خاک او بودم سزای جرعه ها زان آمدم
خاک او بودم سزای جرعه ها زان آمدم
خاک او بودم سزای جرعه ها زان آمدم
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
باک غوغاکی برم چون خاص سلطان آمدم
باک غوغاکی برم چون خاص سلطان آمدم
باک غوغاکی برم چون خاص سلطان آمدم
باک غوغاکی برم چون خاص سلطان آمدم
باک غوغاکی برم چون خاص سلطان آمدم
باک غوغاکی برم چون خاص سلطان آمدم
باک غوغاکی برم چون خاص سلطان آمدم
شام گه زین سرنه عاشق، کستان بوسی شدم
شام گه زین سرنه عاشق، کستان بوسی شدم
شام گه زین سرنه عاشق، کستان بوسی شدم
شام گه زین سرنه عاشق، کستان بوسی شدم
شام گه زین سرنه عاشق، کستان بوسی شدم
شام گه زین سرنه عاشق، کستان بوسی شدم
شام گه زین سرنه عاشق، کستان بوسی شدم
صبح دم زان سر نه خاقانی، که خاقان آمدم
صبح دم زان سر نه خاقانی، که خاقان آمدم
صبح دم زان سر نه خاقانی، که خاقان آمدم
صبح دم زان سر نه خاقانی، که خاقان آمدم
صبح دم زان سر نه خاقانی، که خاقان آمدم
صبح دم زان سر نه خاقانی، که خاقان آمدم
صبح دم زان سر نه خاقانی، که خاقان آمدم